سایه ای بود و پناهی بود و نیست
شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست
سخت دلتنگم ، کسی چون من مباد
سوگ ، حتی قسمت دشمن مباد
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
” هست ” ناگه ” نیست” گردد در نظر
باورم شد ، این من ناباورم
روی دوش خویش، او را می برم!
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
خوش به حالت ، خوش به حالت ای پدر
....
درغم درگذشت پدری مهربان و فداکار
شادروان
علی لطفی نیا
بسوگ مینشینیم
روحش شاد و یادش گرامی باد...
نظرات شما عزیزان: